به مناسبت تولد "آقای حکایتی"

به مناسبت تولد "آقای حکایتی"

علم، سیاست و اجتماع

۲۵ آذر ماه زادروز این هنرمند است، هنرمندی که برای نسل ما با مجموعه‌هایی چون «آقای حکایتی»، «خونه مادربزرگه»، «آرایشگاه زیبا» و ... شناخته می‌شود


همان اندازه که در فضای رسانه‌ای، بی‌سر و صدا و بی‌حاشیه است، به همان نسبت در فضای هنری، خلاق، اثرگذار و تماشایی است.

یکشنبه ۲۵ آذر ماه زادروز این هنرمند است؛ هنرمندی که برای نسل ما با مجموعه‌هایی چون «آقای حکایتی»، «خونه مادربزرگه»، «آرایشگاه زیبا» و ... شناخته می‌شود، اما کسانی که پیش از انقلاب تماشاگر تئاتر بوده‌اند، بخت آن را داشته‌اند که آثار درخشان این هنرمند را روی صحنه تماشا کنند.

شاه محمدلو چندان اهل گفتگوهای مطبوعاتی نیست اما چند سال پیش که فرصتی دست داد تا به انگیزه سالروز تولدش گفتگویی برای ایسنا داشته باشیم، از تجربه‌های به یادماندنی خود در کانون پرورش فکر و در دوران طلایی دانشکده هنرهای زیبا گفت.

حالا در شرایطی که فعالان کودک و نوجوان، نگرانی‌های جدی درباره وضعیت کانون پرورش فکری و آینده آن دارند، بهتر دیدیم بخشی از سخنان این هنرمند را درباره کانون دوباره مرور کنیم تا شاید آنان که دستی بر آتش و مسئولیتی در کشور دارند، بار دیگر گذشته درخشان این مکان را به یاد آورند و آن را چراغ راهی برای آینده این مکان قرار بدهند.

داستان راه‌اندازی گروه تئاتر کودک و نوجوان کانون پرورش فکری را از زبان شاه محمدلو می‌خوانیم:

«در سال ۱۳۵۰ مشغول بازی در نمایش «شهر کوچک ما» کار مشترک داریوش فرهنگ و مهدی هاشمی بودم. این نمایش در سالن اصلی انجمن ایران آمریکای سابق اجرا می‌شد و آقای دان لافون، کارگردان تئاتر آن زمان رییس آن مرکز بودند. گویا اجرای مرا در نمایش می‌بینند و به پرویز پورحسینی می‌گویند که می‌خواهند درمورد همکاری برای تشکیل گروهی جوان به عنوان گروه حرفه‌ای تئاتر، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با من صحبت کنند.

همان جا قراری گذاشتیم و صحبت کوتاهی انجام شد . سپس قرار شد به پارک لاله برویم و آن جا در مرکز تئاتر مفصل‌تر صحبت کنیم. بعد از جلسه، توافق صورت گرفت و از من خواستند در پیدا کردن چند تن از بازیگران دانشجو و همسن خودم، برای تکمیل گروه کمک کنم. فردای آن روز در دانشکده با رضا بابک صحبت کردم و جلسه‌ای دیگر با دان لافون گذاشتیم. بعد از توافق دوباره، دیگر هم کلاسی‌هایمان؛ مرضیه برومند، سوسن فرخ‌نیا و علیرضا هدایی را تشویق به این همکاری کردیم.»

اجرای نمایشنامه‌های زیبای بیژن مفید

کانون پرورش فکری با این پنج جوان دانشجو قراردادی یک ساله بست و گروه تئاتر کانون تشکیل شد. از آنجا که این ۵ نفر در دانشکده همکلاسی بودند، نسبتا با روحیه یکدیگر آشنایی داشتند و گروه با اضافه شدن اردوان مفید، مترجم و بازیگر، تکمیل شد و کار و تمرین آغاز شد.

سرپرست و کارگردان گروه دان لافون بود که شرایط نسبتا خوبی را فراهم کرد و بیژن مفید هم به عنوان نویسنده در کنار آنان بود.

اولین نمایش تولیدی مرکز تئاتر کانون «ترب» نوشته بیژن مفید بود، متنی بسیار ظریف و زیبا و منظوم چراکه مفید داستان معروف «ترب» را به نظم کشیده بود.

این نمایش با وسایل ساده و متحرک در هر کجا قابل اجرا بود. گروه اجرایی تمام وسایل اجرا را در صندوقی چوبی قرار می‌دادند و آن را با ماشین حمل و در هر نقطه‌ای پیاده می‌کردند و به اجرا می‌پرداختند. بعد از چند اجرا در نقاط مختلف، این کار مورد توجه بسیاری از منتقدان و تماشاگران بزرگسال و کودک قرار گرفت و در سطح کشور سر و صدای زیادی کرد و باعث شد دو نمایش دیگر «کوتی و موتی» کار بیژن مفید و «خورشید خانم آفتاب کن» نوشته رضا بابک هم با همین تکنیک و روش به صورت میدانی اجرا شود.

گرچه این روزها کسی به گروه سنی نوجوان اهمیت چندانی نمی‌دهد و بارها بزرگان تئاتر هشدار داده‌اند که عنوان «نوجوان» در تیتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گم شده است، آن دوره اما به این گروه سنی هم توجه می‌شده و نمونه آن اجرای نمایش کلاسیک «آریاداکاپو» است که از آن به عنوان تجربه‌ای موفقیت‌آمیز یاد می‌شود.

بعد از این تجربیات درخشان بود که اثری به یادماندنی از این گروه روی صحنه رفت؛ «شاپرک خانوم» که هنوز شیرینی اجرایش با این گروه مانده و بهرام شاه محمدلو درباره اجرای این اثر گفته است: «نمایشنامه بسیار زیبای بیژن مفید «شاپرک خانوم» را با کارگردانی هنرمندانه لافون در تابستان ۱۳۵۱ در تئاتر روباز سنگی پارک نیاوران اجرا کردیم و ۳۰ شب در آن سالن بزرگ، در میان تماشاگران جای سوزن انداخن نبود. سپس همین نمایش را بعد از افتتاح تئاتر شهر با نمایش «باغ آلبالو»کار آربی اونسیان، به عنوان دومین نمایش این مجموعه تئاتر شهر، با تغییراتی در تکنیک‌ها و میزانسن‌ها به مدت یک ماه در سالن اصلی اجرا کردیم که با استقبال خوبی رو به رو شد.»

اجراهایی برای همه بچه‌های ایران 

حالا دیگر کانون و کودکان و نوجوان‌ها دارای یک گروه کاملا حرفه‌ای تئاتر شده بودند که در شیوه‌های گوناگون برایشان نمایش اجرا می‌کردند. فقط تماشاگران تهران نبودند که از نعمت تماشای این نمایش‌ها بهره‌مند شدند، بلکه این گروه جوان در سراسر کشور هم نمایش‌های آماده خود را در کتابخانه‌های کانون یا فضاهای باز اجرا کرد. سفرهایی که در فاصله زمانی از اواخر سال ۵۰ تا سال ۵۲ از هر نظر موفقیت پشت موفقیت برای مرکز تئاتر کانون و کسب تجربیات بسیار ارزشمند و پربها برای تک تک افراد آن به همراه داشت.

هدف ما از مرور این خاطرات بیش از آنکه حسرتی بر گذشته‌ای درخشان باشد، تلنگری است تا امروز را دریابیم و اجازه ندهیم کانون پرورش فکری از مسیر اصلی خود آنچنان فاصله‌ای بگیرد که بعدا نتوان آن را به ریل اصلی بازگرداند.

زادروز بهرام شاه محمدلو شاید فرصتی است مغتنم تا به این انگیزه، یکی از مهم‌ترین نهادهای متولی کار کودکان و نوجوانان را دریابیم و از این نگاه، هدیه این هنرمند به کودکان و نوجوانان به شمار می‌رود.